سه شعر تازه از فرشته وزیری‌نسب

فرشته وزیری‌نسب – آلمان

این دَوَران

این دَوَران در سرم طعم خاک می‌دهد

طعم انار‌های کال و ممنوع باغچه

طعم آب خنک حوض در ظهرهای بی‌خواب تابستان

طعم رنگ در باغ‌های میوهٔ دزدی

طعم اشتیاق دست‌های تو بر گونه‌های من

طعم گس بوسه‌های دزدانه، نارس

این دَوَران در سرم بوی خاک می‌دهد

بوی گل‌های اطلسی در فروپاشی قطره‌های آب

بوی ریس‌های پهن‌شده بر پشت‌بام‌ها

بوی طرح‌هایی که پنهان می‌کشیدی از من

بوی گل‌های رنگ‌رنگ در باغ‌های قالی

بوی نسترن، محمدی در دکان عطاری

این دَوَران در سرم رنگ هذیان دارد

رنگ اندوه سرخ گیلاس‌های همسایه

رنگ پُررنگِ ابرها در سرزمین بیگانه

رنگ بی‌رنگِ بادها در برکه‌های پُربلوط

رنگ انتظار پل‌های دور و خیال‌های دورتر

این دَوَران در سرم طعم درد دارد

بوی دوری

رنگ دیوانگی!

 

چشم جهان

دو ثانیه پیش از زمان می‌روم

در دستی سیب، در دستی آتش

از برهنگی به سرگردانی

آسایشم را نام‌های تو می‌گیرد

مهربانی‌ام را شیطان

رؤیا‌هایم،

زرد‌ها و سرخ‌های روی دیوار

فریادهای ناکشیده‌ام،

پر از حنجرهٔ پرندگان

و چشم جهان

راهی شیری

که از میان گناهانم می‌گذرد.

 

سرخ

سرخ می‌ریخت

سرخ می‌ریخت از روزنه‌های آبی آسمان

بر بی‌رنگی این روزها

و خاک

خاک که می‌رقصید در دست‌های باد

بر چشمان مردمان

بر تن لخت زاینده‌رود

گاوی است خون‌آلود

در انتظار این رود

خاکی شور

شور در کام کارون

هر چهارچوبه

خانه‌ای نیست که پناهگاهی

هر چهارچوبه

بر بالای چهارپایه‌ای بنا نمی‌شود

بر هر تابی نمی‌شود آویزان شد

از این سرخ

از این آبی

از این بی‌رنگی

از این چهارچوبه‌ها و چهارگوشه‌ها

چهار پیشانی غبار می‌گیرد

هفت دست می‌میرد

ده پنجره بسته می‌شود به‌سوی گورها

باران

باران اگر ببارد

سرخ از آبی می‌رود

آب

آب اگر بخواند

چهار پیشانی غبارگرفته روشن می‌شود

کاغذ‌های بی‌رنگ رنگ می‌خورد

و صد در به‌سوی صدا گشوده می‌شود

صدا در آبی

کاغذ در قرمز

چشم در آب

 

ارسال دیدگاه